به گزارش ستاد خبری همایش ملی «قرآن پژوه روشن بین»، در سومین همایش تفسیر و تفسیرنگاری در سده اخیر حوزه علمیه خراسان، ویژه نکوداشت آیتالله شیخ محمد واعظ زاده خراسانی، (محقق و متفکر اسلامی معاصر، استاد دانشگاه فردوسی مشهد و نخستین دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی) میزگردی علمی با حضور حججالاسلام والمسلمین دکتر محمدعلی مهدوی راد با موضوع «تلاشهای قرآن پژوهی و حدیثی آیتالله واعظ زاده» و دکتر رسول جعفریان با موضوع «بررسی روابط حوزههای علمیه شیعه با جهان اهل سنت با تاکید بر الازهر و بررسی پیشینه تاریخی و چشماندازه آینده آن» با دبیری دکتر مهدی لسانی، در جمع اساتید برجسته حوزوی و دانشگاهی در سالن همایشهای دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی برگزار شد.
در ادامه گزارشی از این میزگرد علمی تقدیم مخاطبان فرهیخته میگردد، و برای خوانش بهتری از گزارش پیشروی، سخنان اساتید در یک بخش تنظیم، و رفت و برگشتهای آن حذف گردیده است.
لسانی: ضمن خوش آمدگویی به مهمانان، حاضرین و اساتید در این محفل علمی، استاد مهدوی راد مبحثی را درباره فعالیتهای قرآنی و حدیثی آیتالله واعظ زاده ارائه خواهند کرد. نگارشی از ایشان خواندم که فرموده بودند که آیتالله واعظ زاده در آموزههای دینی خوانشی تمدنی داشتند، اگر به این موضوع اشاره بشود سپاسگزار خواهیم بود. سپس از محضر استاد رسول جعفریان بهره خواهیم برد.
مهدوی راد: بسم الله الرحمن الرحیم. سخن گفتن از شخصیت علامه محقق، مفسر فقیه و متفکر و به نظر من مجهول القدر حضرت آیتالله واعظ زاده مصداق همین جمله است که نگنجد بحر اندر کوزهای. به دوستان عرض کردم که فقط به وجه قرآنی ایشان میپردازم و با توجه به گستردگی موضوع فرصتی برای بحث حوزه مطالعات حدیثی ایشان نمیباشد.
اولین اثری که از ایشان مطالعه کردم مجموعه مقالات سفرنامه ایشان به کشورهای عربی در قبل از انقلاب بود. خواندن آن در اولیل طلبگی بسیار شیرین و پرحلاوت بود. بارها به ایشان عرض کردم این کتاب سفرنامه را تجدید چاپ نمایید که میفرمود "من باید اینها را ضمیمه کنم به سفرهایی که بعد از انقلاب رفتم". این دفتر دوم سفرنامهای به عراق، لبنان، مصر و الجزایر است که باید عرضه گردد. بیشترین بهرهمندی از ایشان به بعد از انقلاب بود که به تفصیل خدمت ایشان میرسیدم.
آثار علمی استاد واعظ زاده، با قلمی بسیار روان و شیرین نگاشته شده است. حضرت آیتالله سبحانی از برخی خوش قلمها یاد میکند و میگوید "کالماء الجاریه" واقعا آثار علمی ایشان مثل آب روان و در عین اتقان و ژرفایی و واقع گرایی و فرامذهبی و پژوهش غیرایدئولوژیک و آگاهیهای بسیار گسترده از ابعاد تمدن اسلامی است. اگر یادداشتها، و… ایشان جمعآوری و چاپ شود یقیناً به ۲۰جلد خواهد رسید و میتوان با تشکیل کنگرهای اندیشههای گوناگون ایشان را بازکاوی و بررسی نمود.
استاد واعظ زاده با حضور در عرصه اجرا، نتوانست ایده و اندیشه خود را تکمیل کند
مرحوم استاد واعظ زاده مرد بسیار بزرگ و پر ایده بود؛ حضور ایشان در مجمع تقریب و کار اجرایی باعث شد نتواند ایده و اندشیه خود را تکمیل کند. زمانی خدمت ایشان رسیدم و سوال کردم قصار ما یمکن ان یقال در رابطه با سلیم را بفرمایید؟ نگفتند!، هر چه اصرار کردم ته حرف را نگفتند، ولی فرمودند من از زمان آقای بروجردی به این مسئله حساس شدم و بقدری یادداشت لای یک دفتر گذاشتم که اگر روزی اینها را تدوین کنم، یک کتاب ۵۰۰ صفحهای راجع به سلیم بن قیس میشود.
حضوراً خدمت آیتالله واعظ زاده سؤال کردم و شنیدم که در آموزش و پژوهش قرآنی، ابتدا از محضر پدرشان مرحوم آیتالله شیخ مهدی واعظ خراسانی در نجف یک دوره تفسیر سوره یوسف، حمد و… معاد در قرآن را بحث کردهاند.
شخصیت دومی که استاد واعظ زاده در نهایت فروتنی در آموزش و پژوهش قرآنی خویش یاد میکند، مرحوم استاد محمدتقی شریعتی است، با تکریم و تجلیل از ایشان نمونههایی از تفسیر مرحوم شریعتی را نقل کرده و میگوید: «من نسبت به بعضی از اساتید بزرگ تفسیر مرحوم شریعتی را ترجیح میدادم» این نکته را در میان چند نمونه یاد کردهاند. استاد واعظ زاده ادامه میدهد «ایشان معتقد بودند در سوره مائده در ابتدا «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» برائت استحلال است برای برترین و مهمترین میثاقی که در زندگی انسان وجود دارد، یعنی میثاق رهبری و ولایت که من حضواً از مرحوم استاد محمدتقی شریعتی شنیدم». استاد واعظ زاده همچنین میگویند: «دو یا سه بار، یک ماه رمضان تمام سوره مائده را بر محوریت ولایت تفسیر کردم».
همچنین در میان اشخاص تأثیرگذار در زمینه تفسیری میشود از آیتالله شیخهاشم قزوینی، و آیتالله شیخ مجتبی قزوینی دوتن از شخصیتهای بزرگ علمی حوزه علمیه خراسان یاد کرد.
و نیز بسیاری از تأملات و نکات را از درس و مراوده با آیتالله بروجردی فرا گرفتند. همچنین میتوان از دیگر مؤثران چون مرحوم آیتالله میرزا ابوالفضل زاهدی و مرحوم علامه طباطبایی نام برد.
تفسیر یک دوره کامل قرآن توسط استاد واعظ زاده
درباره تدریسهای قرآنی استاد واعظ زاده شاید کسی نداند، من از ایشان شنیده بودم و خوشبختانه در مقدمه «میراث ماندگار» جلد اول هم نوشتهاند که از سال ۴۵ تا ۷۴ ایشان یک دوره کامل تفسیر از ابتدا تا انتهای قرآن گفتهاند، در این جلسات قضات و بعضاً اساتید و دانشجویان شرکت میکردند و فقط جزواتی اندک از آن پیاده شده است.
من هنوز جزوه کوچکی از مباحث علوم قرآن از سالهای اولیه حضور استاد واعظ زاده در مشهد به یادگار دارم و نیز جزواتی که در دانشگاههای تهران بعد از انقلاب در تاریخ و حدیث بحث شده است.
در جلد اول «میراث ماندگار» یک بحثی در هدایت و ضلالت دارند که واقعاً کم نظیر است. بحثی در آیات اولیه سوره آل عمران دارند که بسیار قابل توجه است. متاسفانه آثار ایشان بسیار کم نشر یافته است.
دو اثر ارزشمند استاد واعظ زاده، «دایرةالمعارف المعجم فی فقه لغة القرآن و سرّ بلاغته» و دیگری «نصوص فی علوم القرآن» است که در ادامه به برخی دیدگاههای خاص ایشان در علوم قرآنی و بحثهای تفسیری که نکتههای بکر و تازهای دارند، میپردازم.
نصوص فی علوم القرآن، محقق را مسلط در کار میکند
میدان بحث گاهی مهمتر از خود بحث است؛ مهمترین کاری که نصوص فی علوم القرآن میکند، محقق را در علوم قرآنی مسلط در کار میکند، و موادی است که در بحث میگذارد.
راجع به کتاب معجم، من هم نسبت به این تفسیر و گستردگی آن نکته داشتم ولی موارد متعددی را وقتی در بحث قرآنی نیازمند بودم و حتی از طریق شاگردانم در نرم افزارها گشتن، مواردی در این کتاب است که در آن جا هم پیدا نشد.
من راجع به این آیه که «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» معتقد نیستم که ذکر نه تورات است و نه دیگر موارد، بلکه ذکر، ذکر است و از جمله رد پاهایی است در این معجم است.
از جمله کارهای مهمی که آقای واعظ زاده اینجا کردهاند، مسئله "معربات" و "دخیلات" است، ولی اینها را دوستان فهرست نکردند. یا بحثهای اعلامی که در این معجم آمده است.
المعجم فی فقه لغة القرآن، فراتر از یک معجم است
مقام معظم رهبری به درستی نوشتهاند که این فراتر از یک معجم است که اگر تمام میشد از دل این یک "اعلام القرآن محققانه درجه یک" در میآمد نه صرف نقل.
مرحوم استاد مکرر فرمودهاند که "الاصول اللغویه" و "الاصول القرآنیه" را شخصاً خودشان مینوشتهاند و بسیار بحثهای مهمی است.
لسانی: هر دانشمندی در دوره تلاشهای علمی خویش به دستآوردهایی میرسد، نظریههای علمی که از مرحوم آیتالله واعظ زاده به یادگار مانده و باید آنها را پیگرفت چیست؟
مهدوی راد: دوستان بدانند این تقسیمبندی بسیار خوبی که درباره علوم قرآنی چون "علوم للقرآن" و "فی القرآن" و "حول القرآن " وجود دارد، مربوط به استاد آیتالله واعظ زاده خراسانی است نه کسی دیگر. این تقسیم پایه مهمی دارد و صرفاً این طور نیست که یک مطلبی را گفته باشند.
ایشان بر این باور هستند که علوم للقرآن پیشتر از علوم حول القرآن بوده است و للقرآنها که بخشی از آن ادبیات و بلاغت است در سایه قرآن شکل گرفته است؛ اینها را گذاشته بودند که برای نصوص فی علوم القرآن که ۱۰ جلد آن تاکنون چاپ شده است، یک مقدمه بنویسند و در آن مدخل تاریخچه علوم قرآن را بنویسند و در آنجا این سه بخش را از هم باز کنند.
علوم فی القرآن که ایشان میفرمودند، در متون اولیه ما تقریباً این تعبیر "علوم القرآن" مرکب را نداریم و "علوم القرآنها" بیشتر به تعبیر ایشان همان "علوم فی القرآنها" بوده است و قطعاً اسم اصلی التبیان، "التبیان الجامع لعلوم القرآن" است برای این که مجمع البیان میگوید "سمیته بمجمع البیان الجامع لعلوم القرآن" و خود طبرسی میگوید که "جا پای طوسی گذاشتم" و قاعدتاً باید این اسم را هم از آنجا گرفته باشد.
تفسیرها در گذشته وقتی علوم القرآن میگفتند مرادشان معارف درونی قرآنی بود. استاد واعظ زاده معتقد نبودند که سورههای مکی و مدنی مخلوط دارد، فقط در آخر سوره مزمل آن آیه طولانی را یک تأملی داشتند که در جای خود قابل توجه است.
استاد واعظ زاده معتقد به نسخ نبود
در گفتگوهای ما، استاد واعظ زاده به نسخ معتقد نبودند و نهایت میماند که در هر بخشی از این نصوص فی علوم القرآن ایشان برای هر بخش یک مقدمه نوشتهاند و این مقدمهها عصاره اندیشههای ایشان در سالهای بحث در علوم قرآن است. متأسفانه نیستند که جلد نسخ را ادامه بدهند و نظریه نسخشان را بیان کنند.
آیتالله واعظ زاده خراسانی در جمع قرآن با قاطعیت معتقد بودند، جمع و هم ترتیب قرآن مال شخص رسول الله صلی الله علیه و آله بوده است. جمع قرآن را ۸۰ درصد علمای اسلامی معتقدند، اما این که اول قرآن حمد و آخرش ناس باشد نظر مشهور نیست و قائل به آن کم است.
بعدها متوجه شدم که شاید در جمع قرآن استاد واعظ زاده تحت تاثیر استادشان آیتالله بروجردی بودهاند. اولین بار من بحث جمع قرآن را از تقریرات آیتالله بروجردی دیدم، مرحوم فخرالدین حجازی یک کتابی پژوهشی درباره قرآن داشت که نظر آیتالله بروجردی را نوشتهاند.
در تقریرات استاد واعظ زاده مفصل آمده که مرحوم آیتالله بروجردی معتقد بودند که روایت جمع قرآن بعد از پیامبر(ص) – که اشاره دارد غیر ایشان جمع کردهاند- همگی مجعول است. یکی از فضلا اخیرا زیر نظر آقای دکتر پاکتچی ثابت کرده روایات جمع قرآن دلالت کننده بر جمع ابوبکر و عمر همهاش به زهری برمیگردد و زهری هم معلوم الحال است و او سابقه فرهنگ ساختن برای دربار و حاکمیت داشته است.
آیتالله واعظ زاده از این جا درباره مصاحف به یک نظریه مهم میرسند که تقریباً دست خوش نقدها و انتقادهای مستشرقین قرار گرفته است، این مصاحف دوتاش در ترتیب و محتوا با هم همگونی ندارد. عبدالصبور شاهین از اساتید بنام مصر، این اشاره را دارد و یکی از نویسندگان مهم سوری هم این مطلب را دارد که علی علیهالسلام و ابی بن کعب جز به امر از رسول الله کتابت نمیکردند.
مرحوم آیتالله معرفت هم به این مطلب در اواخر عمرشان رسیده بودند و ایشان زید بن ثابت را هم اضافه کردهاند و قطعاً روایات دلالت کننده بر کتابت زید بن ثابت جعل دستگاه حکومت است.
مصاحف، دست نوشتههای خود صحابه است
استاد واعظ زاده به این نتیجه رسیده بودند که مصاحف دست نوشتههای خود صحابه است و اگر یک مصحفی با مصحف دیگر تفاوت دارد مشکلی نیست و قطعاً ماجرای ابن مسعود هم ساختگی است که ایشان معوذتین را جز قرآن نمیدانسته است. این نکتهای که استاد واعظ زاده راجع به مصاحف فرمودهاند بسیار قابل توجه است.
آیتالله واعظ زاده در مصحف حضرت علی علیهالسلام باز به یک نکته قابل توجهی رسیدهاند و بنده معتقدم که مصحفامام علی علیه السلام هرگز بر اساس نزول نبوده است گرچه همه گفتهاند، یعنی مصحف ایشان بر اساس وحی بیانی است، بنابراین مصحف علی علیه السلام دقیقاً بر اساس وحی قرآنی و بیانی است.
حضرت باقر علیهالسلام فرمودهاند اگر کسی ادعا کند که قرآن آنچنان که باید جمع میشد غیر از علی بن ابی طالب و ما – ائمه – اگر چنین ادعایی کنند دروغ گفتهاند.
ایشان تقریبا مینویسند که مصحف علی علیه السلام مهمترین ویژگی که داشت بحثهای اضافی و تفسیری و تأویلی است که عملا مصحف را مستثنی میکرد. ما هیچ روایتی راجع به هیچ کدام از صحابه نداریم که هر آن چه که نازل میشد پیامبر(ص) بیان میکردند و مینوشتند.
آقای شهرستانی حفظه الله تعالی در جمع قرآن به نتایج خوبی رسیدهاند و اگر تأمل کوچکی به نظر آقای واعظ زاده بفرمایند برخی از نظرات برطرف خواهد شد.
بحثهای تفسیری آیتالله واعظ زاده کم چاپ شده است. یکی از مقالات بسیار مهم و قابل توجه ایشان "الشهید فی القرآن" است و تقریباً بعد از طبرسی و بیضاوی اولین کسی است که در یکی دو آیه مصداق را در آیات قرآن هم مقتول فی سبیل الله تلقی میکنند، البته عبده هم در آیه "من النبیین" این را میگویند، ولی این مقاله "الشهید فی القرآن" که حدود ۸۰ صفحه است از شاه مقالههای مرحوم واعظ زاده است و بسیار مقاله پر مایه است.
انشاءالله بزرگواران در بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی برای ادامه فعالیتهای علمی مرحوم واعظ زاده همت کنند و حداقلش این است که این حاشیهها را استخراج کنند.
لسانی: دکتر رسول جعفریان، تحقیقی درباره پیشینه روابطه حوزههای علمیه شیعه با مراکز تأثیرگذار در جهان اسلام و اهل سنت به ویژه الازهر داشتهاند. در آغاز از مراحل شکلگیری دارالتقریب مصر و گامهایی که برداشته شده است، بفرمایید.
جعفریان: بسم الله الرحمن الرحیم. درباره سابقهای که اشاره کردند، تاریخ شیعه شاهد یک مراحل مشخص است، از ارتباط بین علما شیعه و اهل سنت و دورههای تاریخ آن کم و بیش مشخص است. تشیع منهای کانونهای شخصی و اختصاصی که داشت، با علمای سنی در بغداد مراوده و گفتگوهای جدلی بسیار تند کلامی داشت و این همنشینیها استفاده از دانشهای یکدیگر بود.
به هر حال وضعیت بغداد به هم ریخت و نجف تأسیس شد و بعدها حوزه حله. در دوره ممالیک و دوره عثمانی رفت و آمدی که علما شیعه عرب به بلاد عربی داشتند، سبب میشد آنها تأثیر بگذارند و هم تأثیر بپذیرند. در قرن هفتم و هشتم تا قرن دهم رفت و آمد به قسطنطنیه و قبلش به حوزههای دیگر داریم که البته اندکی از آن با مصر است، و شاهد این تأثیر و تأثر هستیم.
با تشکیل دولت صفوی و تقابلی که با دولت عثمانی پیدا کرد، این ارتباط برای علما ایرانی قطع شد ولی علمای عرب این ارتباط را ادامه دادند. البته بعضی از ایرانیها چون مرحوم میرزا عبدالله افندی رفتوآمد داشتند و شاهد اطلاعات بسیار گرانبهاء از ایشان هستیم. پیش از آن هم شهید اول و شهید ثانی در ارتباط بودند. متاسفانه ما در این ۴۰۰ سال ارتباطمان کمتر شد تا این که به خاطر تمدن نوین مجدداً گشایشی در جهان اسلام ایجاد شد و ارتباط ما با بلاد سنی وصل گردید.
در نوشتههای مرحوم فیض کاشانی را ببینید، نقادیهای تندی نسبت به شهید و مکتب شهید دارد که اصولاً در مکتب اصولی از اهل سنت تأثیر پذیرفتهاند. دومرتبه ۲۰۰ – ۳۰۰ سال این تفکر حاکم بود تا مجدداً در این صد سال گذشته شاهد این انفتاح بودیم.
مصر اولین کشوری بود که با غرب ارتباط پیدا کرد، و در حوزه شرق اسلامی، اندیشه متفکرانش و نیز کتابهایش از طریق علمای عراق و لبنان به دست ما رسید و تأثیر ویژهای روی ما گذاشته است.
کشور مصر به دلیل سوابق فرهنگی و الازهر متفاوت با بلاد عربی است، همچنین مسیحیان قبطی بسیار نیرومند بودند و افکار ملی در آنجا خیلی شاخص بود، در آنجا غرب زودتر حضور پیدا کرد و افکار لیبرالیستی بیشتر شایع شد و در بینشهای مذهبی اثر گذاشت.
به نکتهای اشاره کنم، این که عرض کردم زمینه فکری مصر متفاوت است بیشتر روی جنبههای تأثیرپذیری آن از افکار جدید صحبت کردم، ولی افزون بر این، اسلام مصری با اسلام سعودی و عربی متفاوت بود، و البته سوریه بین این دو قرار داشت. این اشتراک نظر بین شیعهها مخصوصا بعد از انقلاب معرفتی که مرحوم وحید در فکر شیعه مثل بحثهای اجتهاد و معذوریت و … ایجاد کرد، این انقلاب معرفتی جامعه شیعه را بیشتر آماده کرد تا بتواند با مصر همکار و همراه شود، و مصر الان هم در وجود خودش دارد و میبینید که اخوان را تحمل نکرد و سلفیها را بیرون ریخت.
پیش از مشروطه نجف متاثر از افکار جدید بود
حتی پیش از مشروطه نجف متاثر از افکار جدید بود و به طور واضح ما شاهد تأثیر "طبایع الاستبداد" در رساله "تنبیه الامه" هستیم. ما از قبل تنباکو و بعدش (۱۳۰۹) در فقه و اصول متأثراز افکار مصریها هستیم. این یک فصل قصه است که بسیار مفصل است.
یک فصل هم ارتباطات سیاسی ما با مصر در دوره رضاشاه است. من هنوز نمیتوانم بفهمم چگونه رضاشاه برای پسر جوانش خواست یک دختر عرب بگیرد و یک دولت ملیگرای ایرانی چطور به این نتیجه میرسد برای فرزند خودش از یک خاندان سلطنتی در مصر دختری را خواستگاری نماید. اسفندماه سال ۱۳۱۷ شمسی محمدرضا پهلوی با یک هیأت بلندپایهای عازم عراق و مصر میشود و ازدواج با فوزیه در ایام عید صورت میگیرد و روزهای متمادی در قاهره و اسکندریه میمانند و در این سفر است که اولینبار «شیخ محمدتقی قمی» بحث تقریب را مطرح میکند.
مشکل این بود یک پسر شیعه چگونه میتواند با یک دختر سنی ازدواج نماید؟؛ در مصر بلوایی شکل گرفت و سبب شد کتابهایی بسیار مهمی چون «رضاشاه پهلوی نهضت الحدیث فی ایران» به قلم ساداتی در سال ۱۳۱۸ نوشته و منتشر شود. نسخهای از کتاب مذکور توسط مؤلف به «غنی» مسئول سفارت ایران داده شده است.
این کتاب دو بخش مجزا دارد، یک دوره تاریخ ایران است که ضمن آن بحث از شیعه و تقریب میکند – هنوز ده سال به تأسیس دارالتقریب مانده است – و یک بحثی راجع به شیعه دارد که صفحه ۶۳ این کتاب، بحث مربوط به شیعه را گزارش میکند.
استاد محمد حسن الاعظمی، فصل شیعه کتاب را نوشته است، او سکرتر عام جماعت الاخوه الاسلامیه است و این مسئله ۱۰ سال قبل از تأسیس دارالتقریب است که ما به آن توجهی نداریم. نویسنده این فصل را مینویسند که به مردم مصر بگوید شیعه یکی از مذاهب اسلامی است و ما هیچ مشکلی با آن نداریم.
محمد مصطفی المراغی و تلاش او برای تقریب مذاهب
قبل از شیخ شلتوت، محمد مصطفی المراغی، شیخ وقت جامع الازهر را داریم که اولین کسی است که بحث تقریب را مطرح میکند و مراغی کسی است که عقد فوزیه را با محمدرضا پهلوی میخواند.
این مطلب را به این خاطر عرض کردم که بحث تقریب با بحث سیاست و روابط ایران و مصر به هم پیوند خورده بود.
در فضای مصر، افکار متفاوت و روشنفکری وجود داشت که توجیه شود این ازدواج جایز است و میتوان یک دختر اهل سنت، همسر ولیعهد شیعه شود. در کتاب مذکور کاملاً مشخص است که از این مسئله دفاع میکند و از تشیع میگوید و حتی توضیح میدهد که ایران و تشیع اسلام معنوی را بیشتر از جنبههای صوریاش بیشتر توجه دارد و همچنین سنیهای ایرانی مثل غزالی و چهرههای دیگر متفاوتند. البته اشارهای هم به فضائل و مناقب پهلوی و دانشگاه تهران دارد.
مراغی حتی یک رساله کوچک دارد برای وحدت ادیان به نام "الزماله الانسانیه" که آقای دکتر آذرشب در یکی از شمارههای مجله تقریب چاپ کرده است. یک نامهای مراغی نوشته است به یک کنفرانسی در لندن در مورد اتحاد ادیان، این را ممکن است کسی با دید انگلیسی نگاه کند و یا غیر آن، به هر حال انگلیسیها به عنوان این که یک مجموعه عظیمی از کشورهای اسلامی در اختیارشان بود، دنبال این بودند که افکار جدیدی را برای اتحاد ادیان داشته باشند و شیخ الازهر این رساله را نوشت و در محافل سنی انعکاس داشت، ولی به هیچ وجه ارتباطی با بحثهای سلفی ندارد.
بعد از تأسیس دارالتقریب در سال ۱۳۲۵ شمسی، سه سال از درگذشت المراغی میگذرد که دوره تازهای در مصر شروع میشود. همانطور که میدانید مراغی شاگرد نزدیک عبده است و عبده شاگرد نزدیک سید جمال است و سید جمال بذر «وحدت اسلامی» را منتشر کرد که متاثر از دولت عثمانی بود.
سه اتفاق سیاسی مهم افتاد: یکی سقوط دولت عثمانی بود که قبلش برای وحدت خیلی تلاش شد، ولی وحدت یک طرفه بود، یعنی شیعیان از دولت عثمانی دفاع کردند و این کار را هم مراجع در عراق صورت گرفت. بعد از تأسیس دارالتقریب، بحث فلسطین و بعد پاکستان مطرح شد و بیشتر ما را به بحث تقریب نزدیک کرد؛ در تمام این موارد اهل سنت نیاز به اتحاد و ایجاد یک همنوایی با شیعیان داشتند. اتفاقاتی به این شکل زمینه تقریب را فراهم کرده است.
چرا محمدتقی قمی نتوانست بعد از انقلاب به ایران بیاید؟
در سال ۱۳۲۵ که قوام السلطنه در ایران نخست وزیر بود، ارتباط نزدیک با مسئله تقریب داشت و حمایتهای مالی از محمدتقی قمی میشد؛ همین مسئله باعث شد بعد از انقلاب نتواند به ایران بیاید. پروندههای نسبتاً قدیمی وجود داشت که شاه بهرغم جدایی از فوزیه توجهاتی داشته است.
این جریان مقارن شد با تفکر مرحوم آیتالله بروجردی، یعنی یک مجموعهای از اتفاقات سیاسی و مجموعهای از ظهور رجالی مثل مراغی و عبده و شلتوت و حتی حسن بنا.
نجف واسطه بین حوزه شیعه با مصر است، طلبههایی از نجف برای درس خواندن به الازهر رفتند و بعد این حرکت ادامه پیدا کرد و افکار تقریبی و به نقاط مختلف منتشر شد.
لسانی: ما علماء مؤثری داشتیم که در انسجام بخشی به تفکر تقریب فعالیت کردند. شما تا ابتدای تاسیس دارالتقریب را بیان فرمودید، و در گفتگویی فرمودید که آیتالله واعظ زاده یک الگوی عملی وحدت را ارائه کرده بودند، از اینجا شروع کنیم تا به چشمانداز آینده تقریب برسیم.
جعفریان: در سال ۱۳۲۵، با پیش زمینهای که عرض شد و با مساعدت سیاسی و فکری که بعد از سقوط عثمانی به مسلمانان ارث رسیده بود، تقریب ایجاد شد.
از زمان مرحوم آیتالله بروجردی فاکتور جدیدی وارد میدان شد و آن حساسیت ایشان روی بحث غلو بود. ایشان وارث جریان اصفهان بود، در اصفهان یک جریان ضد غلو وجود داشت و شاید محدود بود، چون از دوره صفویه، اصفهان مرکز شیعی به شکل اخباری آن بود که باید ریشههای این را یافت.
در بحث غلو حساسیت جامعه شیعه را کم میکنیم و یک سری اخبار را محدودتر قبول میکنیم و یا کمتر روی آن تأکید میکنیم، این سبب میشد که یک آمادگی ذهنی بیشتری برای بحث تقریب باشد. این که آقای واعظ زاده در مکتب آقای بروجردی به این سمت و سو رفته است یک امر کاملا طبیعی است و جنبه صرف استاد و شاگردی ندارد و در حقیقت یک جریان فکری ایجاد شده است.
انتشار "رسالة الاسلام" از سال ۱۳۲۸ تا ۱۳۴۱ که در واقع حدود ۱۵سال میشد، یکی از بهترین ثمرات تقریب و اتحاد ما با مصریها بوده است.
متأسفانه امروز ما مواجه به یک اسلام تازهای شدیم بنام "اسلام سلفی". امروز در واقع ما با یک میراث شکست خورده مواجه هستیم. اگر شکست داعش به معنای این باشد که ما دوباره باید تقریب را شروع کنیم و روی خرابههای این بدبینیها یک ساختمان تازهای بسازیم آن وقت باید یک برنامه نوینی داشته باشیم، و منوط به این است که اسلام وهابی کنار برود، البته نشانههایش از سوی سعودی پیداست و این حرکتی که شروع کردهاند که اسلام وهابی را کنار بگذارند و عناصر تازهای را بیاورند، برای ما مبارک است.
شرط ترمیم تقریب اسلامی، عدم رواج تفکر اخباری است
در ترکیه هم ما همین وضعیت را داریم. یکی از محبوبترین نویسندههای خارجی در ترکیه سید حسین نصر است، یعنی اسلامی که حتی ترکها میخواهند با ما ارتباط دارد.
با وجود بنیادهای معرفتی وحید، مجموعه میراث فلسفی شیعی، تجربه مصر و ترکیه؛ امکان دارد دوباره بتوانیم شکست سختی را که این مدت به بحثهای تقریب وارد شد جبران بکنیم و این منوط به این است که در ایران دوباره تفکر اخباری رواج نیاید.
در انقلاب اسلامی قابل مشاهده است، چهرههایی که توانستند تأثیر ویژه بگذارند کسانی هستند که به بدنه دانشگاه نزدیک شدند. مرحوم شهید بهشتی، مرحوم شهید مطهری و نمونه امروز و بارز آن مرحوم آیتالله واعظ زاده است. ایشان ضمن این که حرفهای حوزه را خوب فهمیده است، نگاه تمدنی و بازتری دارد.
مرحوم استاد واعظ زاده به غیر بینش تمدنی وسیع و میراثداری معرفتی نوین شیعه، بسیار دایره معلوماتش گسترده بود. ما باید مباحثات خود و فکر خودمان را داشته باشیم و این تجربه را حفظ کنیم.
در آغاز یک عصر تازهای در تقریب هستیم
فکر میکنم در آغاز یک عصر تازهای در تقریب هستیم و این عصر تازه بر روی خرابههای شکست داعش اگر اتفاق افتاده باشد نیازمند یک تأمل بیشتر از همه دستگاههای اجرایی ما است، و غیر از این که جان شیعهها درامان میماند، ما برای آینده تمدن اسلامی بایستی طراحی نوینی کنیم و باید فکرهای خودمان را اصلاح کنیم و جلوی افکاری که تعصب و افراطی گری را تشدید میکند بگیریم، بلکه بتوانیم چندین سال دیگر یک نظام تمدنی تازهای با مشارکت همه مسلمانان بسازیم.
ما واقعاً وامدار چهرههای برجستهای مثل مرحوم شرف الدین، واعظ زاده، شلتوت و همه کسانی که زحمت کشیدهاند و فکر کردهاند هستیم، گرچه این افکار بسیارش قابل انتقاد است ولی آنها راه را برای آیندگان باز کردهاند.