به گزارش شبکه معالم، نشست نقد داستان «بهای تنهایی» اثر ابراهیم الکونی، نویسنده لیبیایی در مرکز آموزشی طوبی برگزار شد.
خلاصه داستان
مردی بادیه نشین به دنبال شکار بزکوهی _که شکار آن در باور آن ها شوم است_ از خانه اش خارج می شود. مدتی که از او خبری نمی شود پسرش به دنبال پدر به راه می افتد و پس از جستجوی بسیار با جنازه پدرش که توسط بزکوهی به قتل رسیده مواجه می شود.
نظرات اعضا
در ابتدای نشست اعضای حلقه گفتند: داستان، از گونۀ پداگوژیک است و در صدد تعلیم. فضای تلخ داستان و سرنوشت مرد، نشان دهنده عمق وحشت او از انسان هاست؛ زیرا گلوله هایش را برای مواجهه با دشمنان انسانی مخفی می کند و با دست خالی به جنگ حیوانات می رود. مرد، همانند بزکوهی ترجیح می دهد بمیرد اما زنده به دست دشمن نیافتد.
ایشان افزودند: اصرار مرد بر کشتن حیوان ممنوعه، یادآور اسطوره آدم و درخت و ممنوعه است. شباهت های بنیادینی میان بزکوهی و انسان بدوی وجود دارد و این می تواند سبب تبدیل شدن این حیوان به توتم قبایل بدوی باشد. داستان، آغاز پرتعلیقی دارد و در فضاسازی موفق بوده است.
اعضای حلقه اشاره کردند: نویسنده، دو مفهوم حماسه و عرفان را در قالب اعتقادات بدوی مطرح کرده است. نویسنده با آوردن آیات در کنار خرافات، دیدگاه فکری خود را وارد داستان کرده است. سنگ های مستطیل شکل بیابان، تداعی کننده مرگ و نابودی هستند.
نظر استاد منتقد
سعید تشکری، استاد داستان نویسی در ادامه به بیان دیدگاه خود درباره این داستان پرداخت و گفت: طبیعت در این داستان، حضوری متفاوت با داستان های ناتورالیستی دارد. زیرا در داستان های ناتورالیستی، طبیعت، وحشی و بی منطق تصویر می شود. در این داستان نویسنده می خواهد به مردمش بگوید که تا وقتی اسیر این اعتقادات هستید مغلوب اید.
وی افزود: از این رو، این داستان به نفع عقاید مردم لیبی نوشته نشده است. در داستان های تعلیمی، همانند داستان های کنفانی و الکونی ما با حضور یک کودک طرف هستیم. این به خاطر ذات تعلیمی بودن این داستان هاست که در صدد آموزش به نسل جدید خود هستند. الکونی میل غریبی به اسطوره سازی دارد.
وی بیان داشت: او با اسامی واقعی به داستان خود سندیت می دهد با این که داستان هایش به شدت وهمناک است. جغرافیا حضور پررنگی در این داستان دارد و ما لیبی را می بینیم در این داستان. اسطوره ها رها هستند و بی صاحب. نویسنده می تواند به فراخور شرایط خود از اسطوره ها استفاده کند. برای جلوگیری از پرحرفی در داستان باید به سمت اکت برویم. نویسنده نباید به کاراکترهای خود آنقدر نزدیک شود که دچار چسبندگی شود. این با حرکت از درون مایه به سوی پیرنگ حاصل می شود. کاراکتر باید خود از پس نشان دادن خودش برآید نه به مدد توضیحات نویسنده.