خانه - اخبار - فارقليطا کیست؟ / وقتی فرزند یوحناي قسّيس به محمدصادق فخرالاسلام ملقب شد
انیس الاعسلام فی نصرة الایام
انیس الاعسلام فی نصرة الایام

فارقليطا کیست؟ / وقتی فرزند یوحناي قسّيس به محمدصادق فخرالاسلام ملقب شد

به گزارش شبکه معالم، موشه فرزند یوحناي قسّيس در كليسا كندى (از مناطق باستاني و مسيحي نشين ايران) ديده به‏ جهان گشود. پدر و اجداد او همگي از روحانيان و كشيشان بزرگ و صاحب نام مسيحى بودند.

 

پسر ۱۲ ساله ای که به درجه «قسيسيت» رسید

او از ابتداى كودكى تحت سرپرستى پدرش احكام و عقايد مسيحيت را آموخت، بعد از مدتي به طور رسمى در جلسات تدريس روحانيوني از جمله يوحناى بكير، يوحناى جان، عاژ، تالو و كوركز حاضر شد و كتاب‏هاى تورات، انجيل و ساير علوم رايج مسيحي در آن زمان را به خوبى فرا گرفت. موشه، نوجوان نابغه مسيحي با جديت و اشتياق مراحل علمي را يکي پس از ديگري و به سرعت طي ميکرد به طوري که در۱۲ سالگي به درجه «قسيسيت» [کشیشی] نايل آمد.

وى اين مرحله از روحانيت را كافى ندانسته و لذا راهي واتيكان شد و در آنجا به فراگيري سطوح عاليه احكام و علوم مسيحيت و كسب مراحل معنوى پرداخت و از آنجا که از دانشجويان ممتاز دوره تحصيلى خود به شمار مى‏رفت، بسيار مورد احترام و اكرام استادانش بود.

موشه در خلال ارتباطش با يکي از اساتيد صاحب منصب و شاخص واتيکان پي به رازي بزرگ ميبرد؛ وى آنرا چنين نقل مى‏كند: بعد از ورود به واتيكان نزد استادان آن ديار به تحصيل علوم مسيحيت پرداختم، به ويژه استادى كه از نظر موقعيت اجتماعى داراى مقامى والا و مريداني فراوان بود، از طرفي از نظر علمى مراتب عالى را طى كرده و از استادان معروف بود و هر روز صدها نفر روحانى زن و مرد در درس او حاضر می شدند.

در ميان شاگردان به من عنايت خاصى داشت، از اين رو علاوه بر اظهار محبت، تمام كليدهاى محل سكونت خود را به من سپرده بود، جز كليد يك اتاق كوچك كه تنها نزد خودش بود. روزى استاد كسالت پيدا كرد، مرا طلبيد و گفت به شاگردان بگو نمى‏توانم در کلاس حاضر شوم. پس از بازگشتم گفت شاگردان در چه مورد بحث مى‏كردند؟ گفتم موضوعات گوناگون، از جمله نام «فارقليطا» و هركس نظرى داشت. به من گفت نظر تو چيست؟ گفتم من نظر فلان مفسر مسيحى را بهتر مى‏دانم، گفت البته تو مقصر نيستى اما همه آن نظرات نادرستند و حقيقت آن نام را جز روحانيون خبير نميدانند.

فريقليطوس و فريقليطا) به معنی احمد و محمّد

با التماس فراوان تفسير آنرا خواستار شدم. استادم گريه كرد و گفت تو پيش من عزيزترين مردم هستى و من چيزى از تو مضايقه ندارم اما اگر بگويم جانمان در خطر خواهد افتاد؛ مگر آن كه تعهد كنى قبل و بعد از مرگ من، نام مرا نبرى و تفسير آن را به من نسبت ندهى چون كه قبل از مرگ، جان خودم و بعد از مرگ جان نزديکان و اطرافيانم در خطر خواهد افتاد.

من نيز به اسماء الهى قسم ياد كردم. او گفت اين نام از اسامى پيامبر مسلمانان و به معنى احمد و محمّد [صلی الله علیه و آله] است، كليد آن اتاق را داد و گفت فلان صندوق را باز كن و آن دو كتاب را بياور؛ آن دو كتاب به خط يونانى و سريانى، بسيار قديمي و بر پوست حيوان کتابت شده بودند و در آنها به جاي فارقليطا الفاظ مشابهي (فريقليطوس و فريقليطا) به معنی احمد و محمّد [صلی الله علیه و آله و سلم] ذکر شده بود.

سپس گفت بدان كه همه روحانيون و مترجمان مسيحى قبل از ظهور پيامبر اسلام، ميدانستند كه منظور احمد و محمّد [صلی الله علیه و آله] است، اما بعد از ظهور آن حضرت تمامى كتاب‏هاى تفسير، لغت و ترجمه‏هاى مربوط به اين مسئله را به خاطر حب رياست و منافع دنيوى و يا عناد و حسادت تحريف كرده و بعضى را از بين بردند. اى فرزند روحانى دين مسيحيت پس از ظهور محمّد [صلی الله علیه و آله] منسوخ شد.

گفتم: اى پدر آيا امر مى‏كنى كه داخل دين اسلام شوم؟ گفت آرى اگر نجات را مى‏خواهى بايد دين حق را قبول كنى
موشه بعد از پى بردن به حقيقت، واتيكان را ترك كرد و به زادگاهش بازگشت و در آن جا مخفيانه با شيخ حسن مجتهد ديدار كرد و او را از اسلام آوردن خود آگاه نمود. شيخ حسن خوشحال شد و چكيده‏اى از عقايد و احکام اسلامى را به او تعليم داد.

موشه بعد از اين ديدار غسل کرده و شهادت به اسلام داد و نام محمد صادق را برای خود برگزید
محمدصادق تا مدتى از ابراز مسلمان شدنش خودداري کرد و در اين مدت به تحصيل علوم اسلامي نزد اساتيدي از جمله شيخ حسن مجتهد پرداخت؛ و با هوش و نبوغ سرشارش علوم مقدماتى اسلامي را در اندك زمانى به پايان برد.

موشه محمد صادق نام گرفت

سپس براى كسب مراحل عاليه دينى و كمالات معنوى راهى عراق شد و در شهرهاى نجف، كربلا و سامرا در محضر فقهاي بزرگ آن زمان حضور يافت و به درجه اجتهاد نائل گرديد. وي در ساير رشته‏ها نيز همان طور كه از آثارش برمى‏آيد، به ويژه رشته كلام و تفسير قرآن احاطه كاملى پيدا كرد.

بعد از آن به زادگاهش بازگشت و پس از مدتي راهي سفر به قصد زيارت امام رضا عليه السلام شد؛ طي اين سفر از هر شهر که ميگذشت مردم آن ديار که آوازه او را شنيده بودند از وي به گرمي استقبال کرده و مصرانه از او درخواست توقف و ترتيب جلسات خطابه و مناظره با اقليت‏هاى مذهبى ميکردند.

ايشان نيز با سعه صدر بسياري از درخواستها را ميپذيرفتند و در جلسات مناظره با تسلط کامل به زبانهاي عبري و سرياني و استدلالهاي بيشمار از کتاب مقدس، باعث شيعه شدن بسياري از مسيحيان ميشدند، به عنوان مثال در شهر سلماس گروهى از كشيشان، در خانه احمد دلمقانى تجمع كردند و از او درخواست مناظره نمودند.

شيخ محمدصادق نيز به آنان پاسخ مثبت داد و همراه افراد زيادي به منزل دلمقانى روانه شد. در آن مجلس مناظره جالب و عجيبى اتفاق افتاد و شيخ محمدصادق با ادله فراوان از كتاب‏ مقدس، حقانيت تشيع را اثبات كرد و به تمام سوالات آنان پاسخهاي قانع كننده و مستدلي داد و فقط در اين جلسه يازده نفر از مسيحيان شيعه شدند ايشان سرانجام به مشهد رفت و پس از زيارت حرم امام رضا علیه السلام و اقامت چند ماهه در مشهد مقدس راهي طهران شد.

موشه محمد صادق فخر الاسلام شد

ناصرالدين شاه قاجار نيز كه نام و آوازه او را شنيده بود، جلسه ملاقاتى با او ترتيب داد و در اين ديدار ايشان را به فخر الاسلام ملقب ساخت از مهمترين فعاليتهاي شيخ محمد صادق فخر الاسلام مناظره با روحانيون مسيحى در شهرهاى مختلف به ويژه طهران در سه دهه آخر عمر وى است.

او در هر فرصتى بيان شيوا و احاطه فوق العاده اش بر تورات و انجيل و زبانهاي سرياني، عبراني و عربي را به کار ميبست و با روحانيون مسيحي و يهودي به بحث و گفتگوى علمى مى‏پرداخت و در طي اين مناظرات تعداد خيلي زيادي از مسيحيان را به مذهب تشيع مشرف کرد، تعداد مسيحيان شيعه شده به حدي زياد بودند که بعضي کشيشها ناچاراً مسيحيان را حتي از مکالمه معمولي و کوتاه با او منع ميکردند!

وي نه تنها از مواجهه با انحرافات و شبهات گمراه كننده امتناع نميکرد بلكه از آن‏ها استقبال مى‏كرد، در كتاب برهان المسلمين كه موضوع آن مناظره با مسيحيان است، بيان ميکند: چون خود را در حضور خداوند مديون مى‏دانم كه حق را آشكار نمايم، همان طور كه براى اين حقير آشكار گشته است، از اين رو در كمال احترام به تمامى قسّيسين و مسيحیان روى زمين اعلام ميکنم هركس طالب نجات است و يا شکي در مباحث ايراد شده اين حقير دارد، برای اثبات آن حاضرم و هركسى كه دستش به من نمى‏رسد، اگر برای من بنويسد، جواب داده خواهد شد.

تألیفات محمد صادق فخر الاسلام

مقصود اين حقير آن است كه نزاع مذهبى مرتفع شود و حق، ظاهر و هويدا گردد. از ايشان آثار ارزشمندي به يادگار مانده از جمله کتاب انیس الاعلام که به فارسي نگاشته شده و مشتمل بر چندين هزار دليل با استناد به کتاب مقدس مبني بر اثبات حقانيت تشيع و بطلان مسيحيت است که ايشان در اين کتاب با تسلط خيره کننده بر کتاب مقدس و زبانهاي سرياني و عبراني جاي کوچکترين بهانه و گريزي را باقي نميگذارد و به روشني نشان ميدهد که از معصومين عليهم السلام و بسياري مباني تشيع به کرات در کتاب مقدس ذکر شده است.

از ديگر آثار او ميتوان به خلاصة الكلام فى افتخار الاسلام، بيان الحق، برهان المسلمين، تعجيز المسيحيين، تحفة الاريب فى رد اهل الصليب، تعيين الحدود على النصارى واليهود، حجة الالهيين فى رد الطبيعيين، السياسة الاسلاميه، رساله فارقليطا و … اشاره کرد.

ايشان خطاب به مسيحيان جهان مى‏گويد اى برادران، پدران، دوستان و آشنايان، من نيز مسيحى بودم و نزد روحانيان مسيحى تربيت شدم و با پيروان محمّد صلی الله علیه و آله سر جنگ داشتم؛ ولى با الطاف الهى، حقيقت به طور مستدل بر من آشكار شد. شما نيز اى برادران مسيحى راه حق و راستى را قبول كنيد و دست از تعصبات نابجا برداريد، از تقليد كوركورانه پدران و اجداد خود دورى كنيد، ذهن و روح خود را از عناد و لجاجت پاك كنيد، قرآن را مطالعه كنيد و آن را با كتاب‏ مقدس كه مشتمل بر بيش از چندين هزار غلط و اشتباه است مقايسه كنيد، در اين صورت است كه نور هدايت الهى را در قلب خود مشاهده خواهيد كرد
دانلود جلد اول – کلياتي درباره مسيحيت و ساختارهاي آن
دانلود جلد دوم – نقايص بيشمار تورات و انجيل
دانلود جلد سوم – تحريفات فراوان در تورات و انجيل
دانلود جلد پنجم – بشارتهاي متعدد تورات و انجيل

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سوال امنیتی : *