خانه - حلقه ها - جلسه نقد داستان «من گرو می گذارم تو پس بگیر» برگزار شد

جلسه نقد داستان «من گرو می گذارم تو پس بگیر» برگزار شد

شبکه معالم ـ داستان «من گرو می گذارم تو پس بگیر» اثر شرمن الکسی در حلقه ادبیات داستانی خواهران نقد شد.

به گزارش خبرنگار شبکه معالم، اعضای حلقه ادبیات داستانی خواهران مرکز آموزشی طوبی اداره کل آموزش دفتر تبلیغات اسلامی خواهران در دویست و سی و پنجمین جلسه این حلقه به نقد داستان «من گرو می گذارم تو پس بگیر» اثر شرمن الکسی در حلقه پرداختند.

داستان «من گرو می گذارم تو پس بگیر»  به زندگی مرد سرخپوست فقیری می پردازد که لباس مادربزرگش را که سال ها پیش دزدیده شده بوده را در یک مغازه گرو فروشی می بیند و از معازه دار می خواهد که لباس را به او برگرداند. معازه دار به او بیست و چهار ساعت مهلت می دهد تا با پول کافی برای خرید لباس برگردد. اما مرد سرخپوست در تمام این بیست و چهار ساعت پول هایی را که به دست می آورد را خرج بولهوسی هایش می کند.

اعضای حلقه در این جلسه با بیان این که نام داستان بیانگر این نکته است که لباس مادربزرگ که استعاره ای از هویت سرخپوست هاست در چرخه ای باطل بارها و بارها گرو گذاشته و پس گرفته می شود، گفتند: در واقع آن چه بارها در گروی سفیدپوستان می رود و باز با خفت پس گرفته می شود هویت زوال یافته ی سرخپوست هاست. سفیدپوست ها بارها و بارها در طول داستان به مرد کمک می کنند تا لباس را پی بگیرد اما مرد، به خاطر اشتاباهاتش شکست می خورد.

اعضای حلقه در ادامه افزودند: داستان مملو از تکرار است. موقعیت های داستان علی رغم تنوع و تکثر، همگی جز یک حادثه نیستند: شکست مرد از خودش. داستان دارای طنز روانی است اما رسالت آن طنز نیست. شخصیت، هیچ وابستگی به چیزی یا کسی نداشت و این باعث دست و دلبازی او شده بود.»

سروش مظفرمقدم، استاد ناقد حلقه در این جلسه گفت: شخصیت داستان با این که ضد قهرمان است اما علاقه ی ما را برمی انگیزد و ما با او همذات پنداری می کنیم. راوی داستان، نقال و قصه گو است و این مساله متاثر است از فرهنگ قصه گوی سرخپوست هاست. تلاش مرد برای بازپس گرفتن لباس مادربزرگ، تلاش برای احیای سنت هاست.

وی با بیان این که این داستان دارای پارودی است، تصریح کرد: به این معنا که در موقعیت های طنز آلود اغرق کرده است. روایت داستان، خطی است اما به هیچ وجه تخت نیست. یعنی دارای ابعاد و صداهای گوناگون است. هگل و به تبع او مارکس معتقد بودند که تتاریخ دوبار اتفاق می افتد: بار اول به صورت تراژیک و بار دوم به صورت کمیک. به نظر می رسد سرنوشت سرخپوستان نیز به چنین تکراری مبتلا شده است. در ابتدا نسل کشی ها که بار تراژیک این تاریخ را به دوش می کشد و حالا تبعیضات نژادی که حتی برای خود سرخپوست ها نیز تبدیل به نوعی طنز شده است.

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سوال امنیتی : *